شاید در نگاه اول شعار «تغییر برای برابری» که شعار اصلی مطرح شده در کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز بر علیه زنان میباشد، آرمان نهایی جنبش فمینیستی در ایران به نظر برسد (البته به غیر از فمینیستهای رادیکال که اصولاً به برابری اعتقادی ندارند!) ولی به نگاه عمیقتر به لایه درونیتر جامعه، پی میبریم که برابری بدون عدالت و آزادی، حکم چاقویی بدون لبه تیز را دارد که اگرچه در ظاهر ممکن است شمایل یک چاقو را در ذهن تداعی کند ولی در عمل، بجز استفاده به عنوان دکور، کارایی برای آن متصور نیستیم. در شرایط بسته جامعه امروز ایران هم صرف تاکید بر برابری حقوق زن و مرد، آن هم در شرایطی که حتی قانون نابرابر فعلی هم جایگاه چندانی در اداره امور جاری کشور ندارد و قانون اساسی به راحتی توسط نهاد قدرت که در نبود حداقل آزادی بیان و حقوق شهروندی، به یکه تاز میدان بدل شده، نقض میگردد، چیزی جز همان طلب کردن شمایل چاقو نیست، که حتی همین خواست محدود و سطحی هم مورد غضب عالیجنابان قرار گرفته و عکسالعمل شدید ایشان را در بر داشته است.
سوال من از برخی از فعالین جنبش زنان که با این شعار «فعالیت ما صرفاً اجتماعی است و تنها در محدوده تغییر قوانین مطرح شده در کمپین»، مرتباً بر طبل دوری از سیاست میکوبند و چشم بر مسایل جاری کشور میبندند اینست که آیا ایجاد مزاحمت روزمره برای دختران و پسران در سطح شهر تحت شعار مسخره «تامین امنیت اجتماع» یا همین مساله اخیر گشتن ساک خرید خانمها در مقابل چشم شهروندان یا کشاندن طرح ارشادی نیروی انتظامی به شرکتهای خصوصی امری قانونی است یا با گشتن ساک خرید آقایان و برقراری برابری مشکل شما حل خواهد شد که این قدر بر طبل تو خالی اصلاح قانون میکوبید؟ (شاید هم از هزینه خواستن عدالت هراس دارید که چنین چشم بر حقیقت مقابل رویتان فرو بستهاید!)
البته بنده قبول دارم که موارد مطرح شده در کمپین، بخش عمدهای از تبعیضات قانونی بر علیه زنان را پوشش میدهد ولی آرمان شهر این قافله چیزی نیست جز رسیدن به شرایط اسف بار زندگی مردان در جامعهای که حداقل رفاه و داشتن کوچکترین حریم خصوصی توسط حاکمیت چه برای مردان و چه برای زنان به رسمیت شناخته نشده است (به جز نور چشمیها و افرادی که خود را قیم و صاحب مال و جان و فکر این ملت میپندارند) و به قول شما در این مورد همه برابرند (البته به جز عزیزانی که برابرترند) و روز به روز هم با پاس زحمات دولت محترم بر این برابری افزوده میشود و فقر به صورت سهمیه بندی شده با سهمیه تقریباً یکسان در بین بیش از نود درصد جامعه توزیع شده است!
در این خانه که در آتش میسوزد و دود سراسر فضای خانه را پوشانده، صحبت از تغییر دکوراسیون آن هم با هزینه فراوان، دردی از مستاجر بینوایی که جز این مسکن ویران، سرایی برای زندگی سراغ ندارد دوا نخواهد کرد. در شرایطی فعلی که جمع کردن امضاء برای دستیابی به خواستههای محدود و مشخص کمپین کار نسبتاً پرهزینهای محسوب میشود و امضاء کنندگان بیانیه هم با توجه به در نظر گرفتن هزینههای جانبی اقدام به امضاء کردن بیانیه میکنند (و همین موضوع هم باعث شده تا افراد بسیار کمتری حاضر به امضاء کردن باشند)، نادیده گرفتن شرایط و هزینههای تحمیل شده بر کمپین و اعضای آن و امضاء کنندگان بیانیه، موضوعی نیست که بتوان به سادگی و بیتفاوت از کنار آن گذشت. امضاهایی که صدها برابر ارزشمندتر است از امضایی که در شرایط عادی و صرفاً به علت موافقت با محتوای بیانیه انجام گرفته باشد و به نظر نگارنده این امضاءها مسئولیتی بیشتر از خواستههای مطرح شده در بیانیه کمپین را بر دوش کنشگران آن مینهد.
به نظر من هدف اصلی کمپین یک میلیون امضاء تامین برابری به همراه حداقل عدالت و حقوق شهروندی چه برای مردان و چه برای زنان است و تنها با شرط کافی این معادله است که میتوان کور سویی از امید را برای داشتن فردایی بهتر از امروز در ذهن مجسم کرد.
آرش اقبالی
آوریل 20, 2008 در 9:35 ق.ظ. |
آقاي اقبالي سلام. ميگن از يه جايي بايد شروع كرد و يا اينكه سنگ بزرگ نشونه نزدنه.. از طرفي هم ميگن خشت اول را كه استاد كج بذاره تا ثريا ساختمان كج ميره… از اين صحبتها به اين نتيجه ميرسيم كه بايد با يه هدف كوچيك شروع كنيم اما انتخاب صحيح اون هدف خيلي مهمه…. قبول بفرماييد در يه جامعه زن ومرد با هم زندگي ميكنن وقتي يه گروه آزادي كمتري نسبت به گروه ديگه داشته باشه (اصلا اينكه اون بيشتره چيه مهم نيست) با توجه به سطح فرهنگ هر دو گروه احساس خفگي ميكنن. اگر اين اختلاف كمتر بشه احتمال اتحاد اين دو گروه براي هدف بزرگتري مهيا ميشه… شايدم حرفاي من يه خيال واهيه… اما در بيابان لنگه كفشي نعمت است….
آوریل 20, 2008 در 9:49 ق.ظ. |
حقیقت مطلب اینه که برابری وقتی به معنای واقعی برابری است که ضمانت اجرایی مشخصی بالاتر از نهادهای قدرت داشته باشه. نهادهای قدرت با هر عنوانی به راحتی آزادی و برابری شهروندان رو «سهمیه بندی» می کنن. کافیه فقط یه نگاه ساده به اندیشه های مورد تایید داشته باشیم می بینیم که برابری شهروندان تا جایی مورد تاییده که اندیشه حاکم رو به رسمیت بشناسن و در محدوده اونا حرکت کنن. حالا اگه کسی به کل نظر دیگه ای داشته باشه از برابری حتی روی کاغذ هم محروم میشه. این در مورد مسایل زنان که صد مرتبه بیشتر به چشم میاد.
آوریل 20, 2008 در 10:53 ق.ظ. |
من هم منکر شروع از خواسته های محدود و داشتن هدف کوچکتر ولی دستیافتنی تر نیستم وگرنه در راستای کمپین فعالیت نمیکردم و ازش حمایت نمیکردم ولی به نظر من در برابر این تجاوزهای آشکار حاکمیت به حداقل حقوق شهروندی و حریم خصوصی مردم نباید همین طور سکوت کرد و دست روی دست گذاشت تا حاکمیت هر طور که سلیقش کشید با مردم برخورد بکنه (بدون هیچ عکس العملی از سوی فعالین مدنی). به نظر من حداقل در مورد مسایل اخیر میشه یه بیانیه صادر کرد و فعالین زنان هم نباید تنها تمرکزشون روی برابری چند مورد ذکر شده در بیانیه باشه و نسبت به سایر مسایل جامعه بی تفاوت و منفعل باشن!!!
آوریل 20, 2008 در 2:35 ب.ظ. |
منم با بیتا موافقم
باید از چیزهای کوچک شروع کرد، از چیزاهایی که زورمون می رسه
آرش عزیز، وقتی داریم برای یه چیز کوچیک تلاش می کنیم، ممکنه هزارتا اتفاق ناگوار دیگه بیافته، اما اگه بخواهیم به هر مسئله ای واکنش نشون بدیم، ممکنه زورمون نرسه.
این می شه همون سنگ بزرگی که بیتا می گه، البته یه سنگ نیست بلکه یه عالمه سنگ ریزه است که تا میام یکی شو درست بگیریم، اون یکی از دستمون میافته.
البته بیانیه بد نیست، اما امضاء برای کمپین از همه چی مهمتره…